صفحه اصلي > بازار پول > « استقلال بانک مرکزی راهکاری برای کنترل تورم» کتاب شد

« استقلال بانک مرکزی راهکاری برای کنترل تورم» کتاب شد


7 تیر 1393, 10:03.
ایران و جهان - یکی از فعالترین بخش های تولیدی کشورمان، کارخانه چاپ اسکناس بانک مرکزی بوده که 3 شیفت کار کرده است. همه کارخانه های دیگر 3 شیفتشان شد 2 شیفت، 2 شیفتشان شد 1 شیفت و در آخر هم تعطیل شدند اما کارخانه چاپ اسکناس به طور مداوم در حال کار کردن بود و بسیار فعال بود.


رشد اقتصادی و کنترل تورم از جمله اهداف سند چشم‌انداز 20 ساله کشور است‌‌. درحالیکه عملکرد سیاست ‌های پولی کشور در دهه ‌های اخیر نشان‌دهنده تاثیرپذیری قابل توجه تورم از افزایش پایه پولی کشور است که بر اثر کسری بودجه دولتی، تسهیلات تکلیفی و استقراض دولت ها از بانک مرکزی است‌‌. 

انباشت بدهی دولت و بخش دولتی به بانک مرکزی و افزایش بی‌رویه حجم پول، موجب شده تا کنترل بانک مرکزی بر روی پایه پولی و تورم در عمل بسیار محدود شود‌‌. تاثیر گذاری دولت در برخی سیاستگذاری هاي پولی (از جمله تغییرات نرخ سود بانکی و یا اجرای سیاست‌های انبساطی) موجب شده طی سالیان متمادی، شاهد نوساناتی درنرخ تورم و نرخ رشد اقتصادی کشور باشیم‌. 

در هر حال استقلال واقعی بانک مرکزی و عملکرد آن فارغ از ملاحظات سیاسی فراتر از ارتباطات آن با دولت فعلی و دولت های گذشته یا آینده است‌‌ و رویکرد آن بیشتر آینده نگرانه است. در این راستا، تصویب قوانینی جدید برای کاهش دخالت دولتها در امور بانک مرکزی و اعمال نظارت‌های لازم در این خصوص ضروری به نظر می‌رسد‌. حیدر مستخدمین حسینی، معاون سابق وزیر اقتصاد با انتشار کتابی به نام « استقلال بانک مرکزی راهکاری برای کنترل تورم» بیش از پیش استقلال بانک مرکزی و تاثیرات مثبت آن بر اقتصاد کشور را گوشزد کرده است. او در کافه خبر در مورد نقش موثر رئیس بانک مرکزی و چگونگی کنترل تورم توضیحات مفصلی داد.

چند سال قبل شیوه های انتخاب رئیس بانک مرکزی چگونه بود؟

جایگاه بانک مرکزی در نهاد تصمیم گیری اقتصادی بسیار مهم و کلیدی است و امروز به عنوان یکی از متغیر های کلیدی تصمیم گیری در حوزه های اقتصادی دنیا است. وقتی دولتها هر نوع سیاستی مثل سیاست بودجه ای، سیاست مالیاتی و سیاست تعرفه ای و بازرگانی را اعمال میکنند برای اینکه این سیاست ها تعادل خودش را حفظ کند این بانک مرکزی است که با اعمال سیاست پولی اش این تعادل و توازن را برقرار میکند. اما چگونه بانک مرکزی این کار را انجام می دهد. بانک مرکزی این تعادل را در موازنه پرداخت هایش، در کنترل تورم، در ثبات قیمتها را در واقع چگونه انجام می دهد؟ پاسخ به این سوال بستگی به این دارد که ایجاد این تعادل از چه منظری صورت بگیرد.

برخی از دولتها هستند که بانک مرکزی را به عنوان ابزار خودشان تلقی می کنند و اعتقاد دارند که هر زمان پول لازم داشته باشند باید بانک مرکزی برای آنها اسکناس چاپ کند و دست به جیب بانک ها می برند. یک نگاه به این شکل است و نگاه دیگری وجود دارد که در واقع بانک مرکزی را می گذارند برای اینکه این اتفاق پیش نیاید. یعنی دولت ها دسترسی به چاپ اسکناس نداشته باشند، دسترسی به جیب بانک ها نداشته باشند. دست در جیب بانک کردن در حقیقت یعنی دست در جیب مردم کرده ایم. چون پول بانکها پول مردم است و دولتها گاهی اوقات هوس میکنند که به جیب مردم دسترسی پیدا کنند که متاسفانه این موضوع در اقتصاد ما بسیار باب و به اصطلاح مد است. البته دولت فعلی قول داده که این کار را انجام ندهد اما در گذشته از این اتفاقات زیاد داشته ایم.

بنابراین اینکه ما بانک مرکزی را از چه جنسی می بینیم مهم است. اگر بانک مرکزی را از این دید می بینیم که بانک در راستای خدمت به برنامه های دولت است یا اینکه بانک بتواند یک ثبات بلند مدت در اقتصاد فراهم کند یا از باب اینکه بتواند نقدینگی را کنترل کند یا از باب اینکه بتواند رشد اقتصادی را افزایش دهد یا باعث اشتغال شود همه اینها نگاه دیگری است. اینکه هنوز در خصوص جایگاه بانک مرکزی و رئیس بانک مرکزی و یا هیات بانک و چگونگی انتخاب آنها تصمیم درستي گرفته نشده، بر می گردد به دیدگاه های مختلفی که چه در مجلس و چه در مجمع تشخیص مصلحت وجود دارد،

در کتابی که به تازگی درمورد بانک مرکزی نوشته ام در واقع تاکید کرده ام که این دیدگاه ها باید در مجموعه کشور تبیین شود که ما چه نگاهی به اقتصاد داریم. نگاهی که دنیا از سال 1970 به این سمت به صورت جدی به آن تاکید دارد و عمل کرده است. از کشورهای اروپای غربی گرفته مثل انگلیس، فرانسه، ایتالیا، بل�?یک و اروپای شرقی مثل چکسلواکی و امثال آنها یا آمریکای لاتین مثل کشور آر�?انتین و برزیل و غیره، این کشورها آن بسترهای که کشورشان در مسیر توسعه و پیشرفت قرار بگیرد را انتخاب کردند و برای بانک مرکزی آن شیوه ای که معمولا تحت عنوان استقلال بانک مرکزی رواج دارد را انتخاب کردند.

مدلی که کشورهای توسعه یافته انتخاب کرده اند به چه شکل است؟

مدل این موضوع را جهت می دهد که چه رئیسی انتخاب کنیم و چه رئیسی را برکنار کنیم؟ این رئیس به چه کسی باید پاسخگو باشد و چگونه باید از رئیس بانک مرکزی سوال کرد و منشا سیاست گذاری این رئیس از کجاست. امروز این موارد در مجمع تشخیص مصلحت بررسی و بحث می شود و اینکه چرا تا به حال به جمع بندی نرسیده بر می گردد به همان تفاوت دیدگاه های که عنوان کردم. برخی از دولت ها حتی دولت های خودمان و حتی نگاهی که در برخی از کشورهای توسعه نیافته وجود دارد می گوید که اگر ما به بانک مرکزی استقلال بدهیم که رئیس آن بانک از دولت حرف شنوی نداشته باشد دولت نمی تواند برنامه هایش را اجرایی کند. بنابراین این کار باعث زمین خوردن دولت می شود. این نگاه در کشور ما هم حضور فعال دارد.

یک دیدگاه دیگر وجود دارد که بر این باور هستند که دولت ها در یک دوره خاص می آیند و می روند. مثلا در نظام سیاسی کشور خودمان حداکثر حضور یک دولت 8 سال است و قانون اساسی ما این موضوع را تبیین کرده است. این دیدگاه معتقد است که دولت ها می روند اما جامعه و مردم وجود دارند. 

بنابراین یک نهادی باید وجود داشته باشد که این دوره بلند مدت را ببیند که این نهاد مورد نظر همین بانک مرکزی است و بانک مرکزی نباید تابع شرایط دولت ها قرار بگیرد. بانک مرکزی با هر دولتی که آمد نباید با برنامه ای آن جلو برود بلکه یک برنامه در چارچوب وظایف خود را داشته باشد که شامل کنترل تورم، مهار نقدینگی، توازن موازنه پرداخت ها یعنی واردات و صادرات و ارزهای که خارج می شوند یا وارد کشور می شوند و تعادلی بین شان برقرار کند و بسیاری از وظایف دیگر.

چرا میگویند بانک مرکزی وظیفه تثبیت قیمت ها وکنترل تورم را بر عهده دارد؟ 

برای اینکه دولت ها براساس حرکت های مردم پسند پول منتشر نکنند و در اختیار مردم بگذارند و باعث تورم شوند و این عامل را برای پیشبرد اهداف خود انتخاب کنند. برای اینکه این انتخاب پیش نیاید برای بانک مرکزی یک چارچوب تعریف می کنند که رئیس آن چگونه انتخاب شود. باید بدانید در اکثر کشورهای دنیا رئیس کل بانک مرکزی در جلسات دولت شرکت نمی کنند و بسیار کم پیش می آید رئیس بانک مرکزی را برای ارائه گزارش ها دعوت کنند. رئیس بانک مرکزی عضو کابینه دولت نیست و در جلسات دولت به ندرت شرکت می کند اما حق رای ندارد.

اما دولت های ما علاقه مند هستند رئیس کلی را داشته باشند که به آن فرمان دهند و دستور دهند که اسکناس «چاپ کنيد و پول در اختیار ما بگذاريد. پول کم داریم و کسری بودجه را شما تامین کنيد». این بحث ها در واقع نکاتی است که دولت ها علاقه مند هستند رئیس کل در آن جهت حرکت کند. در صورتی که اگر دولت کسری بودجه دارد باید در هزینه های خودش صرفه جویی کند، دارایی خودش را تعدیل کند. بر روی مالیات و سیاست های مالی کار کند. از اقشار پردرآمدی که مالیات نمی گیرد، مالیات بگیرد. همه این عوامل منشا این موضع شده است که باید چگونه رئیس بانک مرکزی را انتخاب کنند و البته یک امر طبیعی است که در همه کشورها هم وجود داشته است اما با گذر زمان آن را سامان داده اند.

مثلا در آن زمان کشورآمریکا دچار بحران شده بود هر کاری کردند بانک مرکزی به دولت پول بدهد اما بانک مرکزی به هیچ عنوان زیر بار نرفت و رئیس کل بانک مرکزی به دولت آمریکا گفت می توانید در بودجه هایتان صرفه جویی کنید. زیرا اگر من پول توزیع کنم در دراز مدت باعث دردسر اقتصاد خواهد شد. شاید در یک سال اول و در کوتاه مدت این موضوع خوشایند به نظر برسد اما آثار خودش را در میان مدت قطعا خواهد گذاشت.

این اتفاقی است که در حال حاضر برای کشور ما پیش آمده است. این حجم نقدینگی بالای 600 هزار میلیارد تومان است دلیلی ندارد جز اینکه بانک مرکزی ما کاملا در خدمت دولت قرار گرفته و گوش به فرمان دولت بوده است. این حجم نقدینگی که عنوان کردم، نسبت به سال 84 و از زمان ورود آقای احمدی ن�?اد بیش از 10 برابر شده است. چه اتفاقی افتاده است؟چه تحولی صورت گرفته است؟ که تولید ناخالص ملی ما اینقدر رشد داشته است و تولید ملی ما 3 سال است منفی شده است. مردم بسیار گلایه دارند و بسیاری از آنها ناراضی هستند و بر این باورند که «ای کاش» یارانه نمی گرفتند و قیمت ها همانند گذشته می ماند و همه اینها ناشی از آن بی انضباطی مالی دولت، بی انضباطی سیاست های پولی است.

به نظر شما رئیس بانک مرکزی باید چطور انتخاب شود؟

انتخاب رئیس بانک مرکزی با مطالعاتی که در این زمینه در دنیا صورت گرفته و با توجه به بافت قانون اساسی، کسی را باید انتخاب کنند که این رئیس با دولت نیاید و با دولت نرود و حداقل با رفتن دولت به فاصله دو سال به دولت گزارش دهد و دوره اش 3 ساله و یا 4 ساله نباشد. با رفتن دولت باید رئیس بانک مرکزی باشد که بتواند سیاست های پولی را به دولت بعدی منتقل کند.

انتخاب رئیس کل بانک مرکزی قطعا توسط رئیس جمهور صورت میگیرد و در همه جای دنیا به این شکل است. اما عزل رئیس کل بانک مرکزی نباید توسط رئیس جمهور صورت گیرد و پارلمان باید در این مسئله نقش داشته باشد. به این دلیل که اگر در اختیار رئیس جمهور باشد ممکن است رئیس بانک مرکزی در راستای اهداف آن پیش نرود و به راحتی رئیس جمهور به خاطر اهداف خودش او را عزل می کند. بنابراین عزل رئیس کل بانک مرکزی نباید توسط رئیس جمهور صورت بگیرد و حتما باید توجیه اقتصادی لازم را به پارلمان بدهد و رای پارلمان در این خصوص گرفته شود. 

اگر ما بخواهیم به مجرای بانک مرکزی واقعی برسیم، بانک مرکزی ما به یک بانک ساده تبدیل شده است. بانک مرکزی که مسئول سیاست پولی کشور است از این مسئولیت بسیار فاصله گرفته است و باید تلاش بسیار زیادی صورت بگیرد که به جای اصلی خود برگردد. بنابراین انتخاب رئیس کل بانک مرکزی باید این سمت و سوی را داشته باشد که در گفته هایم مطرح کردم. موضوعی که تمام دنیا در جهت رسیدن به توسعه آن را تجربه کرده است.

یعنی در حال حاضر برای انتخاب رئیس بانک مرکزی این ملاکهای که شما عنوان کرده اید را رعایت میکنند؟ 
فعلا که چیزی مشخص نیست اما امیدواریم این اتفاق به وقوع بپیوندد. این مسئله بحث بسیار مهمی است که باید وقت بگذارند و خوب است از صاحب نظران مشورت بگیرند و سایتی را به وجود بیاورند و اطلاعات در این خصوص را در معرض دید بگذارند و از اقتصادانانی که علاقه مند هستند نظر خواهی کنند و فقط دولتی ها تصمیم گیرنده اصلی نباشند. تجربه نشان داده است هر قانونی که بدون مشارکت فعالین آن حرفه صورت گرفته است نتیجه ای خوبی در پی نداشته است.

مثل این می ماند که برای تولید یک فیلم، دولتی ها بدون اینکه اطلاعاتی داشته باشند و یا فیلم ساز باشند درمورد این فیلم تصمیم بگیرند. قاعدتا آن فیلمی که به این صورت تولید می شود نمی تواند مورد اقبال عمومی قرار بگیرد. با این تفاوت که انتخاب رئیس کل بانک مرکزی بسیار مهم تر است و این انتخاب بسیار حساس است. پس به نظر من باید دولتی ها در این مورد کسب نظر کنند.

تجربه نشان میدهد هیچ کدام از دولتها از استقلال بانک مرکزی استقبال نکردهاند دلیل آن چیست؟

دلیل عمده این است که بانک مرکزی در خدمت خواسته هاي کوتاه مدت دولت قرار بگیرد. مهم ترین بحث این است که اگر فرض کنیم فردی را بگذارند که این فرد ضعیف باشد به راحتی تلفن را بر می دارند و زنگ می زنند میگویند آقاي بانک مرکزی ما پول می خواهیم اسکناس چاپ کن و آن فرد هم می گوید چشم. ما در دوران گذشته یکی از فعالترین بخش های تولیدی کشورمان، کارخانه چاپ اسکناس بانک مرکزی بوده که 3 شیفت کار کرده است. همه کارخانه های دیگر 3 شیفتشان شد 2 شیفت، 2 شیفتشان شد 1 شیفت و در آخر هم تعطیل شدند اما کارخانه چاپ اسکناس به طور مداوم در حال کار کردن بود و بسیار فعال بود.

به نظر شما با وجود اینکه کشور ما یک اقتصاد تک محصولی دارد آیا باید بانک مرکزی مستقل شود؟

بانک مرکزی وظیفه کلیدی و اصلی اش چیست. وظیفه اصلی آن کنترل تورم، تثبیت یا ثبات قیمت در بلند مدت است. مدیریت نقدینگی است. موازنه پرداخت هاست. این موارد وظیفه کلیدی بانک مرکزی است. هیچ کجا در دنیا از بانک مرکزی نمی خواهند که اسکناس چاپ و یا سکه ضرب کند و بفروشد. من جز ایران جای دیگری را سراغ ندارم زیرا وظیفه بانک مرکزی این نیست. در واقع ما به انحراف رفته ایم. اگر وظیفه بانک مرکزی این است بنابراین اگر تورم در اقتصاد کشور وجود داشته باشد هزینه های اقتصادی ناشی از آن تورم بسیار تعین کننده است. این تورم که از آن نام می بریم به دنبال خودش هزینه دارد شامل هزینه های ضریب کارآمدی بازارهای مالی که شامل بانک ها، موسسات پولی، بازار سرمایه، بازار بیمه است را کاهش می دهد. افق برنامه ریزی بنگاه های اقتصادی را کاهش می دهد. یعنی به جای اینکه بنگاه های اقتصادی سرمایه گذاری بلندمدت انجام دهند برنامه ریزی کوتاه مدت انجام می دهند و هزینه های زیادی ناشی از تورم به جامعه تحمیل می شود.

زمانی که تورم وجود دارد سیاست های دولت بسیار کوتاه مدت می شود و دولت ها برای ماه بعدشان برنامه ریزی می کنند و فرصت برنامه ریزی برای یک برنامه چند ساله را پیدا نمی کنند. تورم توزیع بازمجدد ثروت را تحت تاثیر قرار می دهد. مثل طرح هدفمندی یارانه ها که در شرایط فعلی، 45 هزار تومان دیگر ارزشی ندارد. رقابت پذیری در اقتصاد را شدیدا کاهش می دهد و رقابت پذیری با اقتصاد بین الملل را به شدت پایین می آورد. به همین دلیل است که کالاهای ما با همه این سرمایه گذاری های که صورت گرفته است به جای نمی رسد. در شرایط فعلی اقتصاد ما در بخش های مختلف سرمایه گذاری زیادی صورت گرفته است اما خروجی اش بسیار کم است به همین دلیل است که کارایی ما در صنعت 40 درصد است. یعنی در سرمایه گذاری که صورت گرفته است به جای اینکه ما 100 واحد برداشت کنیم حدود 40 واحد برداشت می کنیم. حال که به برخی از عوامل اشاره کردم وظیفه کدام سازمان بود که این مشکلات را جهت بدهد. قطعا بانک مرکزی.

بنابراین زمانیکه قیمت ها تثبیت می شود و تورم کاهش پیدا کند دیگر سرمایه گذار برنامه ریزی کوتاه مدت انجام نمی دهد و افق دیدشان عوض خواهد شد. سرمایه گذار خارجی مطمئن است که جای سرمایه گذاری می کند که با تورم های دو رقمی مواجه نیست. به این دلیل است که استقلال بانک مرکزی مطرح می شود. بانک مرکزی یک نهادی است که جز دولت است اما جدا از دولت باید سیاست گذاری کند. باید تسلیم دولت نباشد.

اما این موضوع با ساختار نظام سیاسی کشور ما مغایرت دارد؟

بله درست است. اما چوب این کار را هم داریم می خوریم. اما باید یک روز به این مسئله برسیم. منظور من از استقلال، مستقل بودن در تصمیم گیری و تصمیم سازی سیاست های پولی است نه چیز دیگری.

آیا استقلال بانک مرکزی با ساختار نظام سیاسی ما به وجود میآید؟

روزگاری مذاکره با آمریکا کاملا برای ما منع می شد اما امروز شاهد هستیم که این مذاکرات در حال انجام شدن است. این بحث هم باید در حوزه سیاست گذاری روشن شود. دولت اگر پول دارد نباید از بانک مرکزی پول بگیرد. حداقل دولت یازدهم که بر سر کار آمده است این حرف را تایید کرده است و این جای خوشحالی است و خود آقای روحانی این موضوع را چندین بار مطرح کرده اند که دولت اگر پول دارد نباید از بانک مرکزی پول بگیرد. اما زمانی که دولت پول کم می آورد باید از پایه های خودش مثل سیاست های تعرفه ای، سیاست های بازرگانی و مالی که در اختیارش است استفاده کند و کمک بگیرد نه به عاملی به نام بانک مرکزی. باید این مسائل اصلاح شود که اگر نشود در این وضعیت اقتصادی که در آن گیر کرده ایم بیشتر فرو خواهیم رفت.

حال اینکه دامنه استقلال بانک مرکزی، استقلال واقعی باشد یا نه قطعا ما در این مرحله نمی توانیم شاهد استقلال بانک مرکزی باشیم و تنها می توانیم به سمتش حرکت کنیم. استقلال ها مختلف است مثل استقلال در هدف، استقلال در ابزار، استقلال در سیاستها، استقلال در نیروی انسانی. ما باید به آرامی فرهنگ سازی کنیم و آن راه استقلال واقعی را پیدا کنیم. 

نباید انتظار داشته باشیم در اقتصادی که 80 درصد آن دولتی است به این زودی اعلام کنند که بانک مرکزی مستقل شده و رئیسی را انتخاب کنیم که توانمندی لازم را داشته باشد که بتواند سیاست های دولت را تحت تاثیر قرار دهد. دولت ها به این دلیل است که علاقمند نیستند استقلال در بانک مرکزی صورت بگیرد. نقدی هم که به دولت فعلی دارم این است که در شورای پول و اعتبار به دقت نگاه کنید، 2 عضوی که آقای رئیس جمهور باید برای این سمت ها انتخاب می کردند باز هم دولتی هستند. روحانی باید 2 عضو متخصص به این شورا معرفی می کرد و به نظر من این اتفاق خوبی نیست.

در عمر 35 سال انقلاب، بانک مرکزی همیشه فراز و نشیب داشته است اما هیچگاه در کانون اخبار قرار نگرفته به خصوص در دوره دولت دهم و به جای رسیده بودیم که دلار عرضه می کردیم و بانک مرکزی فروشنده دلار بود در حالی که در هیچ کجای دنیا بانک های مرکزی اینگونه نیستند؟

شخصیت رئیس کل بانک مرکزی در این موضوع می تواند بسیار تاثیر گذار باشد. زمانی که کتاب های اقتصادی را می خوانیم بسیار به شخصیت رئیس کل بانک مرکزی تاکید دارند. خود شخصیت کاریزماتیکی رئیس کل بانک مرکزی بسیار مهم و تاثیر گذار است. از توانمندی اش گرفته تا قدرت تفکرش. شک نکنید که شخصیت می تواند تاثیر زیادی بر استقلال بانک مرکزی داشته باشد.



دولت دوباره می خواهد سازمان برنامه و بودجه را تثبیت کند.آیا شما اعتقاد دارید که این سازمان خلا بانک مرکزی را پر کرده بود؟ آیا برگشت این سازمان راهکار خوبی است؟

سازمان برنامه و بودجه، وزارت اقتصاد و دارایی و بانک مرکزی این سه سازمان یک مثلث هستند که بسیار تعیین کننده عمل مي کنند. اما این بحث که وظایف بانک مرکزی را سازمان برنامه و بودجه انجام داده یا می دهد را قبول ندارم. هر کدام از این نهادها جایگاه های خاص به خودشان را دارند و دنبال می کنند. بانک مرکزی سیاست پولی است، سازمان برنامه و بودجه سیاست برنامه ای و سیاست بودجه را دارد و باید تامین بودجه را دنبال کند و وزارت اقتصاد و دارایی هم باید سیاست های مالی را پی گیری کند. این سه نهاد باید با همدیگر پیوند بخورند. 

بنابراین هر کجا که هر کدام از این ها نقضی در کارشان شود آن تعادل مورد نظر به هم می خورد. اعتقاد من بر این است که سازمان برنامه و بودجه باید دوباره احیا شود و نقاط ضعف قبلی آن هم باید برطرف شود و اصلا وجود چنین سازمانی نیاز کشور است و باید به صورت فعال وارد عرصه اقتصاد کشور شود. به این دلیل که باید نظارتی بر بودجه های شهرستان ها وجود داشته باشد زیر در حال حاضر نظارت بر بودجه ها زیر نظر استانداری است و این به هیچ عنوان درست نیست.

تعامل بانک مرکزی با یک سازمان دولتی باید به چه شکل باشد؟

تعامل را قانون تعین میکند. تعامل بانک مرکزی و تمام وزارت خانه های دولتی در چارچوب قانون است. آن چیزی که قانون مشخص کرده است و خارج از حوزه قانون باشد نباید مورد قبول 2 طرف باشد. بودجه ای برای وزارت خانه در نظر گرفته می شود این بودجه مسئول و متولی اش بانک مرکزی نیست در واقع مسئولش سازمان برنامه و بودجه است و توزیع وجه به عهده خزانه است. 

مراحلش هم به اینگونه است که وزارت نفت که نفت را می فروشد این درآمد را در اختیار بانک مرکزی قرار می دهد وبانک مرکزی بر مبنای نرخی که قانون گذار تعین کرده است که برای امسال 2650 تومان است ارز را به ریال تبدیل می کند. بعد ریال را می دهد به خزانه و خزانه بر مبنای اینکه برای هر وزارت خانه چه بودجه ای در نظر گرفته به صورت ماهانه وجوه را در اختیارشان می گذارد. دیوان محاسبات هم نحوه هزینه کرد این بودجه را تحت کنترل می گیرد.

چه کشورهای بانک مرکزی شان استقلال یافته است که البته موفق هم بوده اند؟

در کشورهای اروپایی و پیشرفته اصولا مشکلی به نام افزایش نقدینگی ندارند. در دنیا تورم دو رقمی متعلق به کشور ماست. امروزه در دنیا تورم های دو رقمی بسیار بد است و براي اقتصاد کشورها یک موضوع باور نکردنی است. اکثر کشورهای دنیا تورم های یک رقمی دارند و متاسفانه ما در این زمینه جز اولین ها هستیم که تورم دو رقمی داریم. اقتصاد ما در کل دنیا البته با کشور زامبیا تنها کشورهای هستند که اقتصاد رکود تورمی دارند. تا زمانی که سیاست های پولی تحت کنترل دقیق فرامین دولت ها قرار می گیرد نتایجش هم به این صورت در خواهد آمد. در یک سال گذشته هم ما در کاهش رکود موفق نبوده ایم و هیچکدام از برنامه های دولت در جهت بیرون آمدن از رکود نبوده است. 

در جهت کاهش تورم بوده اما یادمان باشد اقتصادی که می خواهد از رکود خارج شود باید در مسیر رونق قرار گیرد. اقتصاد بدون رونق هم یعنی رکود. کنترل تورم بسیار چیز خوبی است اما اقتصاد ما فقط گرفتار تورم نبوده بلکه اقتصاد ما رکود تورمی است. بنگاه های اقتصادی ما زمینه های برایشان فراهم شده است که علاقمند به سرمایه گذاری، افزایش تولید و استخدام نیستند و رکود کاملی در فعالیتشان وجود دارد.

در واقع آن سیاستی که در چندین سال گذشته پیش گرفتیم یعنی افزایش نقدینگی و واردات بسیار زیاد و کالاهای کشورهای مثل چین را به جای تولید داخلی در کشورمان پهن کردیم، همین امر باعث شد که اشتغال ما کم شود و از طرفی هم نرخ سود بانکی را دستوری قرار دادیم. همه این عوامل دست به دست هم داد تا رغبت و میل به تولید کاهش پیدا کند.



کتابی که در زیر چاپ است و به زودی منتشر می شود به نام «استقلال بانک مرکزی راهکاری برای کنترل تورم» است. در مقدمه این کتاب عنوان کردهام علت انتشار این کتاب گامی برای معرفی ابزارهای مطرح کنترل تورم است و البته امیدوارم که این کتاب سهمی در ایجاد عزم ملی برای کنترل و کاهش تورم در کشور داشته باشد. این کتاب در 5 فصل طراحی و نوشته شده است و سعی کرده ام که حجم کمی داشته باشد و نکات ایجاز را در آن رعایت کنم که از حوصله خواننده خارج نشود. 

نگارش کتاب به صورتی است که به هر حال برای تمام اقشار جامعه از مسئولین گرفته تا دانشجویان قابل استفاده باشد. در این کتاب مدلی را طراحی کردیم که این مدل شامل پرسشنامه بود که به چندین نفر از رئیس هاب بانک مرکزی در مکان های مختلف در دنیا دادیم و بعد از بررسی این پرسشنامه به این نتیجه رسیدیم که یک رابطه ای خطی بین استقلال بانک مرکزی و کاهش تورم وجود دارد. یعنی هر زمان که درجه استقلال بانک مرکزی بیشتر شده است تورم با کاهش مواجه شده است و افزایش استقلال بانک مرکزی به طور حتم در رشد اقتصادی تاثیر مثبت داشته است. در این کتاب ما فقط درد را عنوان نکرده ایم بلکه نحوه درمان را هم ذکر کرده ایم و در پایان کتاب نیز راهکارهای برای حل این مشکلات آورده ایم. تا به حال در ایران کتابی با این محتوا نداشته ایم. امیدوارم که این کتاب بتواند به اقتصاد کشور ما کمک شایانی کند.

بازگشت | Web Statistics